شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
گر سرخم، چنان آتش،حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرده؟
شاگردی با قاطیت پاسخ داد: بله او خلق کرده است.
استاد پرسید: آیا خدا هر چیز را خلق کرده؟
شاگرد پاسخ داد: بله آقا
استاد گفت: اگر خدا همه چیز را خلق کرده، پس او شیطان را نیز خلق کرده. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون کردار ما نمایانگر صفات ماست، خدا نیز شیطان است.
شاگرد آرام نشست و پاسخ نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانسته ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: استاد می توانم از شما سوالی بپرسم؟
استاد پاسخ داد: البته
شاگرد ایستاد و پرسید: استاد ،سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد : این چه سوالی است البته که وجود دارد آیا تاکنون حسش نکرده ای؟
شاگردانش به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: در واقع سرما وجود ندارد، مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را می توان مطالعه کرد وقتی که انرژی داشته باشد یا آن را انتقال دهد، و گرما چیزی است که باعث می شود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آن را دارا باشد. صفر مطلق (۴۶۰-f) نبود کامل گرماست.
تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده می شوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرده است.
شاگرد ادامه داد استاد تاریکی وجود دارد؟
استاد پاسخ داد: البته که وجود دارد.
شاگرد گفت: دوباره اشتباه کردید، آقا، تاریکی هم وجود ندارد، تاریکی هم در حقیقت نبود نور است. نور چیزی است که می توان آن را مطالعه کرد. اما تاریکی را نمی توان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن می توان نور را به رنگ های مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید، یک پرتو بسیار کوچک نور تاریکی را می شکند و آن را روشن می سازد.
شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضا به خصوص چه میزیان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان نور را در آن فضا انداره بگیرید. درست است؟
تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد، بکار می برد.
در آخر مرد جوان پرسید: استاد شیطان وجود دارد؟
زیاد مطمئن نبود. اما پاسخ داد البته همانطور که قبلاً گفتم ما هر روز او را می بینیم، او هر روز در مثال هایی از رفتار های غیر انسانی بشر دیده می شود. این ها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا، یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی می توان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما کلمه ای که بشر خلق کرده تا توصیفی از نبود خدا باشد. شیطان نتیجه ی آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند، خود به خود می آید.
نام آن شاگرد تیز هوش آلبرت انیشتن بود.
سفری به بام ایران شهرکرد-استان چشمه های جاری .....
1-پل زمانخان و رودخانه زاینده رود .....
2-قلعه تاریخی چالشتر....
3-تونل کوهرنگ- سرچشمه زاینده رود ...
4-چشمه دیمه(یکی از با کیفیت ترین آبهای جهان ...)
5-پیرغار(سنگ نوشته و کتیبه تاریخی )....
6-لاله های واژگون (فصل مطلوب اریبهشت)
7-دره عشق
8گرداب بن
-
9-حاشیه زاینده رود (سامان)
بجای " تاج گل بزرگی " که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!
............................................................
امیدوارم جوابمون این نباشه که :
به نام خدا ،
متاسفانه بدون یاد خدا ...
-------------
کم کم دارم به این باور میرسم که مثلث برمودا زیرِ تخت منه !!
هر چی میفته زیرش, غیب میشه ….
-------------------------------
یعنی هیچ وقت نذارید یه کامپیوتر بفهمه که عجله دارید.
--------------------------------
اگه اين معلم های دبستان
-----------------------
من هم سن و سال تو که بودم، شش هف تا وبلاگ رو تنهایی می چرخوندم !
-----------------------
انقدر روشنفكرم كه بضي وختا شبا نورش نميزاره مادرم اينا راحت بخابن----------------------
کم کم دارم به این باور میرسم که مثلث برمودا زیرِ تخت منه !!
هر چی میفته زیرش, غیب میشه ….
یعنی اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض نمرات امید دارن همونایی هستن که نصف شب بالا پشت بوم دنبال آرم پپسی میگشتن.....
نظرات یادتون نره.......
| ||||
|
میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم
شایدم نشناختی، منم غضنفر
آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را
تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟
خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان
پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت
شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را
که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.
از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که
شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.
یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم
و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به
گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟
راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل
میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این
حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟
ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟
ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای
ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!
یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش
میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی
بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!
دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش
به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.
راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی
نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!
خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم
این تحقیق در یکی از معتبر ترین دانشگاههای جهان انجلم شده ....
پرتقال وهلو و سیب جلوی شماست. بین این 3 میوه کدام را انتخاب می کنید؟ (تمرکز کنید و جواب را در ذهن خود نگه دارید. حال ویژگیهای شخصیّت خود را مطابق جوابتان در بایین صفحه بیابید.) . .
جواب: اگر هلو را انتخاب کردید مشخص می شود شما فردی هستید که هلو دوست دارد! اگر سیب را انتخاب کردید مشخص می شود شما فردی هستید که سیب دوست دارد! اگر پرتقال را انتخاب کردید مشخص می شود شما فردی هستید که پرتقال دوست دارد !
۱-اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.
۲-اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از کدام بوتیک خریده.
۳-اگر پیاده راه برود می گویند : کار عاقلانه ای میکنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.
۴-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه کار واجبی داره که اینقدر عجله می کنه.
۵-اگر از اداره بیرون کنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.
۶-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می کنه.
۷-اگر بمیرد می گویند ؟
بـــی پــــــول
۱- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.
۲-اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش کن ، لباس به تنش زار می زنه.
۳-اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.
۴-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.
۵-اگر از اداره بیرون کنند می گویند : دزدی کرده.
۶-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال کار هم نداره.
۷-اگر بمیرد می گویند : خدا بیامرزدش.
قانون تلفن:اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:بعد از این که دست تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:اگر چیزی از دست تان افتاد، قطعاً به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:اگر بهانه تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.
قانون نتیجه:وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:کسانی که صندلی آنها از راه روها دورتر است دیرتر می آیند.
قانون قهوه:قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید
نظر یادتون نره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : با ادب شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : متواضع شدن
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
طنز : فواید ازدواج برای آقایان!!!
قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : آموزش های کاربردی و مفید
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از بابا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : با سخاوت شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و نان
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.
صفحه قبل 1 صفحه بعد